مجموعه 9 متن احساسی | Aԋɯαȥια
مجموعه ۹ متن احساسی :
۱-برای بعضـــــــــــــــــــی درد ها ......
نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریـــــــــــــــــــاد زد.....!
برای بعضی درد ها .......
فقط میتوان نــــــــــــــــــــــــــــــــگاه کرد و بی صدا.....
شـــــــــــــــــــــــــــکــست!...
۲-برای خیانت ،
هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...
۳-دلــم برای کسی تنــگ است …
که آمــد …
نمــاند …
و رفـــت …
و پــایــان داد به هــرچه داشتــــــم !
۴-به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
۵-⇍ آشْنـا چیِہ مَۺټےْ �❣
⇜☆ ږِفیقْ فـــــابْریڪـَمݥ مَـــــنۅ پـیچیدَݧْ ☆⇝
☜✘ اینا بِـه هَـر چےْ رِفاقَتِـــه ریڊَڹ ✘☞ ْ
⇌✠ رَفْتَنۅ پُـــــشْ سَـرَمݦ خَندیڋَڹ ✠⇋
❞✃ ۋَلـيْ نامۅسَـــــنــݧ يِـه روݫ ٺَـــــقاڝْ پَـــسْ میڊَنــݧْ ✃❝ ْ
هـــهِ
۶-❂∪★ سـلامَتــــــیِه∩❂∪⇘
メ خــــــــــــاطِـــــــــــــــرِمْ メ
کِــــه هیچکس هیچ کاری نکرد ⇛
★ بِــــخـــــــاطِــــــــرِم
۷-⇟⇟
ﺩِﻟَﻢْ ﺗَﻨْﮓْ ﺷُﺪِﻩ ﻭٰﺍﺳِﻪ☜ ﮔُﺬَﺷْﺘِﻪ ﻫٰﺎﻣُﻮﻥْ...✘⇣
✘▼▼▼▼✘
ﻭٰﺍﺳِﻪ ﺍﻭﻧﻴﮑِﻪ☜ ﺍَﺯْ ﻣَﻦْ ﮔُﺬَﺷْﺘِﻪ ﺁﺳﻮﻥْ...✘⇣
✘▼▼▼▼✘
ﻧِﻤﻴﺪوﻧَﻢْ ☜ﻧِﻔْﺮﻳﻦْ ﮐُﻨَﻢْ ﻳٰﺎﻧَﻪ...✘⇣⇟
✘▼▼▼▼✘
ﻟَﻌْﻨَﺖْ ﺑِﻪ☜ ﺧٰﺎﻃِﺮِﻩ ﻫٰﺎﻳﯽ ﮐِﻪ ﮔُﺬَﺷْﺘِﻪ ﺑٰﺎ ☜ﺍﻭﻥْ...✘⇡
۸-معلمم گفت : زندگي را تعريف كن…
گفتم..زندگي تعريف كردني نيست…
ناراحت شد و نمره ام را صفر داد…
سالها بعد كه او را ديدم كه پير شده بود و عصا به دست راه مي رفت …
جلو رفتم و گفتم : زندگي را تعريف كن،ارام خنديد و گفت نمره ات بيست…
زندگي را بايد زيست!!!…
ساده ترین کار جهان این است که خودت باشی و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران می خواهند.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛
زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی ماند؛
اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.
۹-یه روز زنگ میزنن بهت ……………
داد میزنی میگی :خفه شین……
درووووووووغ نگین!!!!!
میای میبینی شلوغه ……
همه مشکی پوشیدن……
دارن گریه میگنن……
چی شده؟؟؟؟
میگن:بلاخره رفت…دارن غسلش میدن!!!
باورت نشد نه!!!
زوده برای باورکردن … همه بلندشدن …
انگاری دارن میارنش… همه دارن دادمیزنن…
باورت نشده …میگی :نه!!!
این اون دیونه من نیست!!!!
تابوتو دارن میبرن راه می افتی دنبالش……
گیجی…نمیفهمی چه خبره!!!دارن میزارنم توی قبر…
بازم نمیخوای باورکنی…باورت میشه دارن روی اون
دیونه که میگفت دنیاشی داغ میشی…
پاهات یاریت نمیکنن…… داری دیونه میشی……
میگی:ازتاریکی میترسه عشقم…شب میشه …
تواتاق زل زدی به دیوار…صدای خنده هام میپیچه
توگوشت…………
یاد جداشدنامون می افتی …یادگریه هام…
یاد دیونه بازیهام وروز بعدش ……
چی ؟؟؟؟؟التماس میکنی که برگردم ؟؟؟؟
نه دیگه عزیزم الان خیلی دیرشده………